♥♥عاشـــــــــــــــق تنـــــــــــــــها♥b
دلتـــــ بگیره ولـــ?ــے دلگیرے نکنـــــے... شاکـــے بشــے ولـــے شکایتـــــ نکنے... گریه کنے اما نذارے اشکاتـــــ پیدا شن... خیـــ ـ ـــلے چیزارو ببینے ولے ندیدش بگیرے... خیلے حرفارو بشنوے ولی نشنیده بگیرے! خیلے ـها دلتـــ?ــو بشکنن ... و تــــ?ــو فقــــط ......... عشق من بارها با نفسهام به نقطه نقطهی تگفتهام: دوست داشتن تو گفتنی نیست تماشایی ست دستهام شاهدند. چون دوستت میدارم... حتی آفتاب هم که بر پوستت بگذرد... من میسوزم... پاییز از حوالی حوصلهات که بگذرد.... من زرد میشوم... عاشق میشوم... و تا کفشهای رفتنت جفت میشوند.. غریب میمانم! و تنها وقتی گریهای گمان نمیبرم در تو من سبز میمانم... .. که نیلوفرانه دوستت میدارم... نه مانند مردمانی که دوست داشتن را.. به عادتی که ارث بردهاند با طعم غریزه نشخوار میکننم.. من درست مثل خودم.... هنوز و همیشه دوستت میدارم ...
"دوستت دارم" را در دستانم میچرخانم از این دست به آن دست. پس چرا هر وقت میخواهم به دستت بدهم نیستی؟ چرا اینجا نیستی تا "دوستت دارم" را از جنس خاک کنم، از جنس تنم، و با بوسه بپوشانمش بر تنت؟ بگذار "دوستت دارم" را از جنس نگاه کنم از جنس چشمانم و تا صبح به نفسهای تو بدوزم. حال ما بد نیست، غم کم می خوریم "حال ما بد نیست، غم کم می خوریم" زاهـــدیـم و کــار مـاها بــی ریــاست در یــقه مــا دکــمه هــا را بســته ایم ریـــــش مــا زیبــــا، بـلند و دلرباست سالی یک باری سفر، حج می رویم *** "حال ما بد نیست غم کم می خوریم" چــون که بیــت المال از میراث ماست عاشــقـانیم، عاشــــقان روی دوســـت مثــــل آن ویـــــلای زیبـــــــای شمال بـــرج یـــکصد واحـــدی از مـــن نبـــود بــــــرج و ویـــــلا و زمیــــن و پســـت و زن *** مـــــال این مردم رو ما کم می خوریم حـــــق ما اینست؛ زحمت می کشیم (ت ِ و طــــا را قـــافیه گر می کنیم، الــــغرض! بـــــا رابطــــه بیـــگانه ایم "بند پ" یک قسمت از این ضابطه ست پول و مولی این وسط گر بوده است بعد ما، نوبت به آقا زاده است. می رسد بر او بدون کمّ و کاست *** "حال ما بد نیست غم کم می خوریم" مســـجد از ایـــن پـــولها، من ساختم شـــاکرم بــر هر چـه از او می رسد ای خـــدا مــن قــــانعم بر روزی ات فقـــر مـــردم حاصـل بیکاره گیست "حال ما بد نیست غم کم می خوریم"
پرنده های قفسی سیاه: مذکر آبی: مؤنث قرمز: راوی خیلـــی ببخشیـد، یه ســـؤالی داشتم: یه دوستی من همین حــــوالی داشتم روی همیـــــن نیمکتــــه بــــــود گمونم ندیدیــنش؟ منتظـــــــرش مـــــی مونم *** راستی محل زندگی تون کجاست؟ آخـــه قیافتون بــــرام آشـــــِناست شایدهم ایـــــنجا من شــما رو دیدم توی همیـن پــــارک آخه می دویدم زیـــــاد میــــام ایــــنجا بــرای نرمش تو زنــــدگی خیلــــی مهمــه ورزش -آهـــــان! میگم، چــهره تون آشنایه خــــونه ی مــــا کنــــار سینمــــایه - آره آره، دیدمــــــتون همـــــون جا رد مـــــی شدم پارسالا من اون جا عـــــجب تفـــاهم قشنگ و خوبی چه آسمونی، به! عجــــب غروبی اسم شما چی بود خانم؟ - ثریا - چه اســـم زیبایی، شبیه رویا *** یه روز دیگه همونجا هم رو دیدن یه ساعتی با همدیـگه خندیدن: - سلام خانوم، بازم شما دوباره! عـــــــجب هوا خوبه، مث بهاره جالبه! هی همدیگه رو می بینیم اینجــــا کنار همدیگه می شینیم تــــصادفی نمیشـــه این دیدنـــا با همدیــــگه گــفتن و خندیدنـــا - راستی شما انگاری دانشجویین آخــه منم کنکوری ام؛ می دونین؟ - دانشجو ام، الآن دو ماهی میشه - چه خوب دیگه بهتر از این نمیشه تو درســـای مـــن کمکم می کنید؟ فشـــار این درســـارو کم می کنید؟ - حتــــمن ِ حتمــــاً بــــاهــــاتم تا آخــــر - چه رشته ای درس می خونی غضنفر؟ رشـــــته ی قورباغــــه شناســـی میرم رشـــــته ی خوبیــــــه بــراش می میرم *** - ســــلام، خـــــوبی ثریا ی ناز من نــــــوای آســـــــمونی ِســــاز من - دوسِت دارم، خوشگل و دلدار من - قربــــون تو، عــــزیز مــن، یـار من فالگیره گفته من با تو یار میشم تـــــا آخر زندگی غمخوار میشم - ای که به تو بسته ی سرنوشتم شـــــعر قشنگی واسه تو نوشتم: خوشکل من، ناز نازی، ایول بابا *** بـــــرای بــــار یازدهـــــم غضنفـر قرار گذاشت با یارش اون دور و بر - بابـــــــای من بنّای ساختمونه - بابای من داره سه چارتا خونه - مـــامــــان من معلم و شاعره یـــــکمی هم تو آشپزی ماهره مـامـان من عشق مد و کلاسه عاشـــــــق انگلیسه و فرانسه - بــابــای مــن مــقیّد ِ نـــــمازه - بابای من عاشق رقص و سازه مهم اینــه که ما دو تا عاشقیم - هر دو تا سرنشین یک قایقیم *** - ســـلام ثریا، بـــا تو ام همیشه! - عاقبت زندگی مون چی میشه؟ بـــــه وصــــلت مـــا دوتا در نهایت مــامــان بــابــا مون نـدادن رضایت - راضی میشــن، اگـر نشن واویلا آخــــــــه منم مجنون ِ تو، تو لیلا - اگر نشن؛ مشغول زاری میشم در میرم و دخــــــتر فراری میشم - منم میگم یـا تو و یا هیچکسی یـــا یــار تو یـــا یــاور ِ بی کسـی می کشم اصـلن خــودم و آخرش حتی اگه سخت باشه این باورش *** ایـــــنا شـــدن تـــو دعـواها بــرنده ســــر میگیـره عـــقد دوتا پـــرنده این دو تا عاشق واسه هم میمیرن دستاشون و تو دست هم میگیرن زنـــدگی شـــون قشنــگ و رؤیاییه قلــــباشونم دو مـــرغ دریــــــاییه *** شیش مــاهه بعد دادگاه خانواده، گفـــــت بــه ثریـــا: - زنِ پـر افاده جـــدا بشـــیم و قلبــم و شاد بکن - مهرم حـــلال، جونم و آزاد بکن - اول زنـــدگی چـــقدر قشنگ بود -آخــرش اما دعوا بود و جنگ بود - عـروسی مون از اول اشتباه بود - عـــاقبت ِ زندگی مون سیاه بود - من تو رو نشناخته بودم بد بودی - تو امتــــــــحان زندگی رد بودی - تناســـب من با تو آخه چی بود؟ - فالگیره نادون بودش و ناشی بود طـــلاق گرفتن با خوشی و شادی لعنـــــت ِ حق به غول بی سوادی زنـــدگـی بـا خنـده کامــل می شود شـادی ها از خنده حاصل می شود خنــده زیبــا و قشنــگ و دلرباست خـــنـده کـــــــن بر آنکه جیبش خالی است یـــا برآنــکه کــار او مـــاس مالی است خنده می کن، خنده کردن کار ماست خنـده کـــن در جـسمت ار بیماری است یـــا که کـــارت روز و شـب بیکاری است خنده می کن خنده بر این ها رواست خنده بر آنــان و بر اینــان نما خنده بر خُردان و بر پیران نما خنده کن گر روزی ات باد ِ هواست خنده خنده، بی نهــایت خنده کن اندکی هــم با درایــــت خنده کن خنده میگن بهترین ِ نغمه هــاست خنده کن بر هر که بی ایمان شده همنـشــیـن و یــار بی دینـان شده خنده می کن خنده کردن با صفاست ول کـــــن ایــــنهـا را و بـر آنــهـــا بخند یـــک دو مثــقــال هــم بر آمریــکا بخند خنده می کن خنده بر غم ها بلاست خنده ای کن تو به حــــال زار ما خـنده ای بر قــــلـــب بی آزار ما خنده می کن خنده از لطف خداست خنده ای را هم به حـال خود بکن خنده ای هم بهر وضـــــع مد بکن خنده می کن، گریه کردن نارواست خنده کن بر عالــــمان بی عمل بـر خـوارج یا کـه بر جـنگ جمل خنده مـــال خوشـــگلا و بدگلاست خنده کـــن بـــر شــــاعـــران پر ادا خنده بر آن ریـــش و موی و آن ردا خنده کردن از نخــندیدن سواست! خنده ات نـــاجــــور و نـامیزان بُوَد چون گهـی افتان و گه خیزان بود خنده در جمع است و تنهایی خطاست خنده ی ما و شــما یکسان شده خنده کردن یک کمی آسان شده خنده جایش توی هر صحن و سراست خنده می کن خنده هـای ناز و خوب خنده می کن از ســـــحرگه تا غروب خنده مــــــال بانــــوا و بیــــنواست مرتضی خـــــان ِ خدادادی تویی بـــــاعث خندیدن و شادی تویی خنده کــــار آدمــــای باصـــــفاست بس کنم چون قـــــافیه تنگ آمده زیر شــــصت پای من سنگ آمده شعرکم تقدیم ِ هر کی با خداست *یک کمی بر راشن و چاینا بخند خداحافظ: خداحافظ گل نازم ،کاشکی مهربون نبود هی ازم بخوای بمونم ،حس خوبیه عزیزم
واسه دل تنهام: لب دریا نسیم و آب و آهنگ شکسته ناله های موج بر سنگ مگر دریا دلی داند که ما را چه توفان هاست دراین سینه تنگ تب و تابی است در موسیقی آب کجا پنهان شده ست این روح بی تاب ؟ فرازش شوق هستی ، شور پرواز فرودش غم ،سکوتش مرگ و مرداب سپردم سینه را بر سینه کوه غریق بهت جنگلهای انبوه غروب بیشه زارانم درافکند به جنگلهای بی پایان اندوه لب دریا گل خورشید پرپر به هر موجی پری خونین شناور به کام خویش پیچاندند و بردند مرا گردابهای سرد باور بخوان ای مرغ مست بیشه دور که ریزد از صدایت شادی و نور قفس تنگ است و دلتنگ است ورنه هزاران نغمه دارم چون تو پرشور لب دریا غریو موج و کولاک فروپیچید شب در باد نمناک نگاه ماه در آن ابر تاریک نگاه ماهی افتاده بر خاک پریشان است امشب خاطر آب چه راهی می زند آن روح بی تاب ؟ سبکباران ساحل ها چه دانند شب تاریک و بیم موج و گرداب لب دریا شب از هنگامه لبریز خروش موجها پرهیز پرهیز در آن توفان که صد فریاد گم شد چه برمی آید از وای شباویز چراغی دور در ساحل شکفته من و دریا دو همراز نخفته همه شب گفت دریا قصه با ماه دریغا حرف من حرف نگفته... خداحافظ: خداحافظ گل نازم ،کاشکی مهربون نبود هی ازم بخوای بمونم ،حس خوبیه عزیزم
لب دریا نسیم و آب و آهنگ شکسته ناله های موج بر سنگ مگر دریا دلی داند که ما را چه توفان هاست دراین سینه تنگ تب و تابی است در موسیقی آب کجا پنهان شده ست این روح بی تاب ؟ فرازش شوق هستی ، شور پرواز فرودش غم ،سکوتش مرگ و مرداب سپردم سینه را بر سینه کوه غریق بهت جنگلهای انبوه غروب بیشه زارانم درافکند به جنگلهای بی پایان اندوه لب دریا گل خورشید پرپر به هر موجی پری خونین شناور به کام خویش پیچاندند و بردند مرا گردابهای سرد باور بخوان ای مرغ مست بیشه دور که ریزد از صدایت شادی و نور قفس تنگ است و دلتنگ است ورنه هزاران نغمه دارم چون تو پرشور لب دریا غریو موج و کولاک فروپیچید شب در باد نمناک نگاه ماه در آن ابر تاریک نگاه ماهی افتاده بر خاک پریشان است امشب خاطر آب چه راهی می زند آن روح بی تاب ؟ سبکباران ساحل ها چه دانند شب تاریک و بیم موج و گرداب لب دریا شب از هنگامه لبریز خروش موجها پرهیز پرهیز در آن توفان که صد فریاد گم شد چه برمی آید از وای شباویز چراغی دور در ساحل شکفته من و دریا دو همراز نخفته همه شب گفت دریا قصه با ماه دریغا حرف من حرف نگفته...
واسه دل تنهام: این شعرم واسه گلم : تا میپرسم عشق چی میشه رو لبات مهر سکوته نمی تونم , خیلی سخته برم از عشقت جداشم اما تو منو نمی خوای بهتره پیشت نباشم من از تو جز یه خاطره هیچی ندارم بدی هایی که کردی یادم نمی آرم نمی تونم خیال کنم دیگه نمیای چرا ازم سیر شدیو منو نمی خوای وحشت تنهایی منو دیوونه کرده خدا بگو که عشق من کی برمی گرده بهش بگو تن من از دوری می لرزه این همه بی وفاییا چه قدر می ارزه می خوام از فکرت رها شم اما می دونم نمیشه دلتنگی میاد سراغم باز میشم مثل همیشه یاد تو میاد کنارم گریه تو چشام میاره میدونم راهی که رفتی دیگه برگشتن نداره من از تو جز یه خاطره هیچی ندارم بدی هایی که کردی یادم نمی آرم نمی تونم خیال کنم دیگه نمیای چرا ازم سیر شدیو منو نمی خوای دارم از چشات میوفتم چی دلیل این سقوطه تا میپرسم عشق چی میشه رو لبات مهر سکوته من از تو جز یه خاطره هیچی ندارم بدی هایی که کردی یادم نمی آرم نمی تونم خیال کنم دیگه نمیای چرا ازم سیر شدیو منو نمی خوای
منو ببخش: تو رو به خدا بعد م ن مواظب خودت باش گریه نکن آروم بگیر به فکر زندگیت باش غصم میشه اگه بفهمم داری غصه می خوری شکایت از کسی نکن با اینکه خیلی دلخوری دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون دلم گرفته می دونی ازهم جدا کردنمون دل نگرونتم همش اگه خطا کردم ببخش بازم منو به خاطر تموم خوبیات ببخش منو ببخش منو ببخش اصلا فراموشم کن و فکر کن منو نداشتی این جوری خیلی بهتره بگو منو نخواستی بروبگو تنهایی روخیلی زیاد دوسش داری اگه تو تنها بمونی با کسی کاری نداری دلت نگیره مهربون عاشقتم اینو بدون دلم گرفته می دونی ازهم جدا کردنمون دل نگرونتم همش اگه خطا کردم ببخش بازم منو به خاطر تموم خوبیات ببخش منو ببخش منو ببخش خدایا دارم داد می زنم تا صدامو بشنوی خدا چرا منو مجازات نمی کنی ؟ چرا منو عذاب نمیدی ؟ وقتی این بخشش هات رو می بینم وقتی این گذشت ها تو می بینم بیشتر ار گذشته از خودم زده میشم . خدایا منو مجازات کن . خدایا بزن تو گوشم و جلوی منو بگیر . سد راهم شو . دارم خودم رو داغون می کنم اونوقت تو منو مجازات نمی کنی ؟ ای رفتی و ندیدی که چه محشر کردم با اشک تمام کوچه را تر کردم وقتی که شکست بغض تنهایی من وابستگی ام را به تو باور کردم خدا کجاییییییییییییییییییییی؟؟!!!!!!! تنهاترینم من بچه ها این وبلاگ دوستم سینا جونه حتما سر بزنید؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
کم که نه، هر روز کم کم می خوریم
سید حمیدرضا رجایی +
در محفل ریاکاران!
روز و شــــب مــا آب زمـزم می خوریـم
قــــانعیــم و روزی مـــــا از خــداست
در صـــف مسجد بسی بنشسته ایم
راه مـــــــا راه خـــــــدای کبـــریاست
گــاه و گاهی بی خبر حج می رویم
مـــال ایــن مـردم رو با هم می خوریم
راه مـــا: راه درســــت و راه راســــت
هـر چه داریم ما، همه از سوی اوست
آن سـه تا ماشـــین و آن دوتا عـــیال
نعمتی باشد که حـــق بر مـــن نمــود
یــک یــک ِ اینــــها خـــــدا دادست بــه من
کم که نه، هر روز کم کم می خوریم
روی اسم معصیت خط (!) می کشیم
قـــــافیه تنگ است، باور می کنیم)
مــــا فقـــط بــا ضابطـــه همخانه ایم
کــــار مـــا با رشوه هم بی رابطه ست
پول آن چائـــــی ِآخر بـــــــوده است
هر چه که برما خداوند داده است،
مثل این پُستی که از اموال ماست
ما ربــا و رشـــــوه درهــم مـی خوریم
در مسیـــر راه حــــــق، مـــن تـــاختم
مـــرغ بریـــان یـــا که آهـو می رسد
قـــــــانعم بـــــر روزی ِ هـــروزی ات
از خـود آنهاست، هر بیچاره گیست
مـــال مـــردم را دمـــادم مــی خــوریم
سلام خانوم! خوبین؟ سلامت هستین؟ با روزگـــــارتــون چـــی؟ راحت هستین؟
بــــرای بــــار هشـــتم اون دور و بــر قـــــراری داشـــت ثریـــا بـــا غضنفر
تو نازی مثل غازی، ایول بابا
دیشب مث هر شب ثریا اومدی به خوابم
خوشگلا باید برقصن، گیتار مهتاب نمیای نمیای
تک و تنها توی این اتاق بی تو هستم
ثریا، بهت میگم دوست دارم
بیا اینجا به من بگو آره، آره بهاره
زندگی با تو خیلی خوبه
یا تو، یا هیچکسه دیگه
ثریا رنگ عشقه، راستش و بگو کجا رفته بودی
دم خونتون دیشب اومدم نبودی
بیا بریم عروسی کنیم وگرنه می میرم
تو عشق منی ،تو مال منی گوگولی
خوشگل بلا، چقدر تو ناز خوبی
پوتین برای سربازان جدید
و دیگر هیچ
هر غمـی با خـنده باطــل می شود هر خُلی با خنــده عاقــل می شود
خنده بر هر درد بی درمان دواست
کاپشنش ارزان و جنسش عالی است لاغــــر و ریشش شبیــه شالی است
خنده بر هــــر درد بی درمــان دواست
کار چشمت شب به شب بیداری است یــا کــه دختـر خــالـه ات سیگاری است
خنده بر هر درد بی درمـــــان دواست
خنده بر وضعیت ایــــــران نما گریـــه بر اندوه مسکیـنان نما
خنده بر هر درد بی درمان دواست
لحظه ای بر گریه هایت خنده کن از تـــه دل بــا رضـایـــت خنده کن
خنده بر هر درد بی درمان دواست
یـــار آنــــان، دشـمــن ایـنـان شده کار و بارش سکه، از سیمان شده
خنده بر هر درد بی درمــــان دواست
انـــــدکـی بــر انــگلیــســی هــا بخند یک کمی بر Russian و بر China بخند*
خنده بر هر درد بی درمـــــان دواست
خند ه ای بر حـــــال این بازار ما خنده ای بر گریــــه ی زار زار ما
خنده بر هر درد بی درمــــان دواست
خنده را در هر زمــان گر شد بکن مثل مرغــــــان اندکی قد قد بکن
خنده بر هر درد بی درمــان دواست
خنده کن در بــــرج جوزا و حمل خنده کن بر دانــه و زخم و دمل
خنده بر هر در بی درمـــان دواست
شعر بی معنا و این سان سرصدا! خنده بر یک یک نـــما، هر یک جدا
خنده بر هر درد بی درمان دواست
چشمت از این خنده نم ریزان بود چیـــز ت از آن بیـــنــی آویزان بود
خنده بر هر درد بی درمـــــــان دواست
مش رجب راننده ی نیسان شده قافـــیه اینجا گمانم "سان" شده
خنده بر هر درد بی درمـــــــان دواست
خنده ای بر شـرق و بر غرب و جنوب خنده کن بر پشـــــمک و بر آب جوب
خنده بر هر درد بی درمان دواست
بلبل خوشخـــــــوان آزادی تویی از طــــرفــــداران دامــادی تویی
خنده بر هر درد بی درمان دواست
هر چی سنگه مال هر لنگ آمده خنده ســـمت گریه بر جنگ آمده
خنده بر هر درد بی درمان دواست
میدونم سخت جدایی ،آخه عادت کرده بودی
بعد من خودم می دونم ،سخت زندگیت ،خرابه
اگه غیر این ِ ، عشقم چرا چشمات خیس آبه
چرا چشمات خیس آبه ،سرتو بزار رو شونم
عاشقونه باورم کن ،یا ازم بخواه بمونم
چرا شونه هات می لرزه ، مگه سردته گل من
اگه میگی خوب خوبی ، چرا خیس ِ جلوی من !
تو اصلا بگو ببینم ، چرا ساکتی،نمیری
مگه تو نخواستی از من ،قول موندنو بگیری
توی لحظه های رفتن ، سرتو بزار رو شونم
می خوام دل بکنم از تو ،یه کاری بکن نتونم
یه کاری بکن که دیگه ، حرف رفتنم نیارم
بزار اشکاتم بباره ، که حسابی کم بیارم
هی تو چشام نگاه کن،که منم اشکی بریزم
میدونم سخت جدایی ،آخه عادت کرده بودی
بعد من خودم می دونم ،سخت زندگیت ،خرابه
اگه غیر این ِ ، عشقم چرا چشمات خیس آبه
چرا چشمات خیس آبه ،سرتو بزار رو شونم
عاشقونه باورم کن ،یا ازم بخواه بمونم
چرا شونه هات می لرزه ، مگه سردته گل من
اگه میگی خوب خوبی ، چرا خیس ِ جلوی من !
تو اصلا بگو ببینم ، چرا ساکتی،نمیری
مگه تو نخواستی از من ،قول موندنو بگیری
توی لحظه های رفتن ، سرتو بزار رو شونم
می خوام دل بکنم از تو ،یه کاری بکن نتونم
یه کاری بکن که دیگه ، حرف رفتنم نیارم
بزار اشکاتم بباره ، که حسابی کم بیارم
هی تو چشام نگاه کن،که منم اشکی بریزم
دیدی شیرین را
بردن / به آنجا که معشوق را کشتند
ای کاش بس رویا نبود / عاشق
فدای معشوق شده بود
فریاد فرهاد دله عاشقان را شکست / اشک فرهاد
قلب دنیارا شکست
فرهاد کوه کان دگر شکست / فرهاد حال خود شکسته است
معشوق
عاشق را گذاشت رفت / شیرین فرهاد را بی شیرین گذاشت
فرهاد هنوزم
با شیرینش هست / فرهاد هنوزم عاشق شیرینش هست
ای کاش شیرینه
فرهاد خاطره نبود /ای کاش شیرینه فرهاد بس یک رویا نبود
فرهاد
زندست با شیرینش / فرهاد زندست با پری ذهنش
دارم از چشات میوفتم چی دلیل این سقوطه
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت |