♥♥عاشـــــــــــــــق تنـــــــــــــــها♥b
خداااااااااااااا: .............خداوندا پناهم ده............. وعده کردم: وعده کردم که به تو سر نزنم قول دادم به غزلهای خودم مطمئن باش خیالت راحت این چه رسمی است که باید یک عمر
به من میگفتی که من ودوست داری اما تو که عاشق من نبودی من هنوز ساده ی ساده هستم به همه دنیا بگو نگاه تو سهم منه تقدیم به تنها عشقم (م) sms خیال می کردم عشق عروسکی است که می توان با آن بازی کرد ، ولی افسوس اکنون که معنی عشق را درک کرده ام فهمیده ام که خود عروسکی هستم بازیچه ی دست سرنوشت . خواستی بخون این به درد دله / امروز من غم ، امروز تو حل حله / آروز می کنم که به آرزوهایت برسی / با اینکه دلم داره ازت خیلی گله . نظر بده ................... عشق یک جوشش کور است وپیوندی از سر نابینایی عشق بیشتر از روی غریزه اب میخورد وهر چه از غریزه سر زند بی ارش است عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست وگذر فصل ها وعبور سال ها بر ان اثر میگذارد عشق طوفانی ومتلاطم است عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی"فهمیدن واندیشیدن" نیست عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می یابد عشق یک فریب بزرگ و قوی است عشق در دریا غرق شدن است عشق بینایی را میگیرد عشق خشن است و شدید و ناپایدار عشق همراه با شک الوده است از عشق هر چه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم عشق نیرویی است در عاشق که او را به معشوق میکشاند دکتر شریعتی عکس تنها: احساس مادرانه:::: ساعت 3 شب بود که صدای تلفن , پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود. پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟ مادر گفت:25 سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی. فقط خواستم بگویم تولدت مبارک پسرم. پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد .صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت. ولی مادر دیگر در این دنیا نبود. دل هیچ کسی رو نشکن.! یه روز یه دختره یه پسره رو تو خیابون میبینه خیلی ازش خوشش میاد خلاصه هر کاری میکنه دل پسره رو بدست بیاره پسره اعتنایی نمی کنه چرا چون فکر میکنه همه دخترها مثل هم اند از داستان ها شنیده بود دخترها بیوفان خلاصه میگذره سه جهار روز پسره هم دل میده به دختره خلاصه میگذره یه سال ودو سال وسه وچهار وپنج همین طور باهم بزرگ میشن.خلاصه بعد از این همه سال که باهم دوست بودن پسره به دختره میگه چقدر دوستم داری دختره با مکث زیاد میگه فکر نکنم اندازه ای داشته باشه پسره میگه مگه میشه عشقت رو دوست نداشته باشی دختره میگه دوستت دارم . اندازه نداره دختره از پسره میپرسه تو چقدر منو دوست داری .پسره هم با مکث زیاد میگه خیلی دوستت دارم بیشتر از اونی که فکرش رو میکنی روزها میگزره شب ها میگزره .پسره یه فکری به نظرش میرسه میگه میخوام این فکر رو عملی کنم. میخواست عشق خودش رو امتحان کنه تا اینکه یه روز میرسه به دختره بهش میگه من یه بیماری دارم که فکر نکنم تا چند روز دیگه بیشتر دووم بیارم.راستی اگر مردم چیکار میکنی؟ دختره یه کم اشک تو چشماش جمع میشه و میگه چه حرفیه میزنی دوست ندارم بشنوم خلاصه حرف رو عوض میکنه میگه توچی تو که مردی منم میمیرم فکر میکنی خیلی ساده است تنهایی بدون تو بمونم. پسره میگه نه .بگو حالا دختره میگه نمیدونم چیکار میکنم ولی اگر من مردم چی؟ پسره میگه تا حالا بهش فکر نکردم اگر تو مردی بهت میگم .خلاصه اتفاق میفته پسره یه نقشه میکشه یه قتل الکی رخ بده تا اینکه فکرش میرسه خودش رو به کشتن بده تا ببینه دختره چیکار میکنه خلاصه مراسم تشیع جنازه برای پسره میگیرن و دفن میکنن و پسره یه جایی قایم میشه میبینه دختره یه شاخه گل قرمز میاره میندازه ومیره تا اینکه میبینه تنها نیست دختره با کسی دیگه رفته خیلی غمگین میشه دنیا رو خیلی بیرنگ میبینه تا اینکه بعد از چند روز دختره تصادف میکنه و میمیره دختر رو دفن میکنن هیچ کس سر مزارش نیست پسره با یه شاخه گل یاس سفید یا نه با دسته گل یاس سفید میره سر مزارش بهش میگه اون لحظه بود این سوال رو کردی اگر من بمیرم چیکار میکنی این کار رو میکنم تمام یاس های سفید رو با خون خودم قرمز میکنم منم کنارت میمیرم.
خدا تنهام من خیلی تنهام
.............که از دلبستگی های جهان تنها.........
.....تنها تو را دارم...........
.............به هر عشقی بجز عشق تو رو کردم مجازی بود..............
..........چو طوفان در پی دل رفتم.............
.........واکنون پشیمانم.............
.........واکنون پشیمانم.............
...........که هر دلبستگی غیر از تو در من بود..........
..........بازی بود..........
برسم تا دم در, در نزنم
زل به چشمان تو دیگر نزنم
گله ای از تو به دفتر ندارم
حرف خود را به تو اخر نزنم
برو ای عشق,برو تا اینکه
روی دستان تو پرپر نزنم
میترسیدم من نباشم دق کنی
فقط میخواستی منو عاشق کنی
هنوز همون اسیری که زندگیشو به تو داده هستم
عشق منی چه جور یه روز ازت جدا شم
قلب منی نمیشه دوست نداشته باشم
هرجای دنیا که باشی دلم برات پر میزنه
.دوست داشتن پیوندی خوداگاه واز روی بصیرت روشن وزلال
دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هر کجا که روح ارتفاع دارد همگام با ان اوج میگیرد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند.
دوست داشتن ارام و استوار وپروقار وسرشار از نجات
دوست داشتن در اوج از سر حد عقل فراتر میرود وفهمیدن واندیشیدن را از زمین میکند و با خود به قله ی بلند اشتراق میبرد.
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در دوست میبیند و می یابد
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی بی انتها و مطلق
دوست داشتن در دریا شنا کردن
دوست داشتن بینایی میدهد
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار
دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر.
از دوست داشتن هر چه بیشتر تشنه تر
دوست داشتن جاذبه ای در دوست که دوست را به دوست میبرد
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت |